مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:20665 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5

چند كتاب از حضرت يوسفغ خواندهام. در تمام آنها، به گريههاي حضرت يعقوبغ اشاره شده بود و اين كه ايشان بر اثر اين گريهها نابينا شده بودند، در صورتي كه مادر حضرت يوسف هم زنده بود، چرا در سراسر داستان، اشارهاي به گريه و نالههاي مادرش نشده و اين موضوع، مسكوت مانده است؟

در رابطه با زنده بودن مادر حضرت يوسفغ در زمان حادثهاي كه براي يوسف رخ داد، مفسّران اختلاف دارند. آياتي كه اشاره به پدر و مادر يوسف دارند عبارتند از: فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيَ يُوسُفَ ءَاوَيََّ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَـآءَ اللَّهُ ءَامِنِين # وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُو سُجَّدًا;(يوسف،99ـ100) هنگامي كه بر يوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت: همگي داخل مصر شويد كه انشأاللّه در امن و امان خواهيد بود و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگي به خاطر او سجده كردند.

برخي مفسران، معتقدند، چنان كه ظاهر آيات نشان ميدهد; پدر و مادر يوسف، براي ديدن او به مصر آمدند; بنابراين مادر يوسف ـ در زمان گم شدن يوسف ـ زنده بوده است، امّا برخي از مفسّران، اصرار دارند، مادر يوسف، كه راحيل نام داشت، در آن زمان زنده نبوده است و اين شخص خالة يوسف بوده كه به مصر آمده و به جاي مادر او محسوب شده است، ولي با توجه به ظاهر آيه، همان فرض قبول ميشود كه مادر ايشان زنده بوده و همراه حضرت يعقوبغ به مصر آمده است.

امّا اين كه چرا گريهها و ناراحتيهاي يعقوب ثبت شده و از گريههاي مادر يوسف چيزي به ميان نيامده، علل مختلفي دارد كه برخي از آنها عبارتاند از: 1. سيرة انبيأ: با توجه به اين كه قرآن، كتاب راهنمايي و درس زندگي براي انسان است; به همين جهت در آنچه مطرح شده، داراي اهداف تربيتي است. عكسالعملهاي طبيعي، مانند گرية مادر در فراق فرزند را نقل نميكند، بلكه قرآن آنچه در تربيت بشر نقش دارد را بيان مينمايد. اين مورد نيز از آن جهت كه بيانگر سيرة انبيا ميباشد، بيان شده است، زيرا حضرت با تمام علاقهاي كه به فرزندش دارد ـ به طوري كه از فراق او بينايي خود را از دست ميدهد ـ نسبت به اين حادثه، هرگز به خدا اعتراض نكرده و از دايرة صبر خارج نميشود و ميفرمايد: فَصَبْرٌ جَمِيل;(يوسف،83) من شكيبايي ميكنم شكيبايي جميل ]و خالي از كفران[ 2. علم پيامبر: يعقوبغ از خوابي كه يوسف ديده بود اطلاع داشت و سالها نگران وقوع چنين حادثهاي بود، و زماني كه اين واقعه رخ داد، حضرت متوجه شد كه مقدمات تعبير آن خواب شروع شده است. ايشان هم از جهت فراست مؤمن ـ كه به نور خدا ميبيند ـ و نيز از جهت آگاهي غيبي، ميدانست كه برادران يوسف دروغ ميگويند و يوسف سربه نيست نشده، بلكه زنده است و آن فرزند كوچك، اسير بيابانها و نامردمان است، در حالي كه مادرش اينها را نميدانست و ممكن است، مانند مادران معمولي، پس از مدتي كه از مرگ فرزندش گذشته، و وضعيّت عادي برگشته است، زيرا گمان ميكرده واقعاً يوسف از دنيا رفته است. 3. رسالت پيامبر: حضرت يعقوبغ از پيامبري يوسف و ذات پاك او خبر داشت، و وقتي ميديد، چنين انسان قدسي، به دست برادران حسود، به سختترين مصايب دچار شده است گريه ميكرد; غير از گريهاي كه براي انسان عادي ميكنند، مثل گرية مردم بر امام حسين، كه هم به خاطر مظلوميتها و مصايب ايشان، گريه ميكنند و هم به جهت آن كه اباعبداللّهداراي ذاتي پاك و مقدس بود; و هم به جهت زنده نگه داشتن نام و پيام ايشان در تاريخ. حضرت يعقوبغ نيز با گريههاي خود، نه تنها بر معايب پيامبري پاك و قدّوسي اشك ميريخت، بلكه نام او را زنده نگه داشت تا آن كه فراموش نشود، و بعد از مدتي طولاني كه يوسف پيدا ميشود، امري عجيب نباشد، لذا ايشان خود را با گريههاي طولاني، منتظر نشان ميدادند، ولي مادر حضرت يوسف، چنين رسالتهايي را بر عهده نداشت و چنين اطلاعاتي را نداشتند.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 10، ص 85، نشر دارالكتب الاسلامية / سيرة پيامبران در قرآن، عبداللّه جوادي آملي، ص 397، نشر اسرأ.)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.